فایده نداره،بیخیال شو!
تو هیچ وقت اون موقع که می خواستم باشی،نبودی.
تو همون شیرینی فروشی بودی که به مشتری هاش قول نون خامه ای با کیفیت داده بود ولی ورشکست شده بود و برای همیشه مغازش تعطیل بود، خودشم خسته و فراری!
ولنتاینت نَبارک!
وقتی مشتری کتابِ کتابخانه اش را می آورد برای صحافی و طلاکوبی و من جلدش را طراحی و طلاکوبی می کنم ،کاری کرده ام کارستان.اما وقتی پایان نامه ای را طلاکوبی می کنم خیلی احساس «کاری کرده ام کارستان» بهم دست نمی دهد.چون پایان نامه های دانشجویی معمولا فایل های آماده دارند و حروف با فرمت مشخصی پرینتِ طلا گرفته می شوند و باید مراحل طراحی از پیش تعیین شده ای را به کار بست.در جلدسازی و طلاکوبی کتاب های کتابخانه ای،به خصوص کتاب های شخصی، خلاقیت رضایتمندانه تری را تجربه می کنم.در بیشتر موارد دستم برای انتخاب فونت و سایز باز است.بعضی وقت ها از کادرهای طلاکوبی ای استفاده می کنم که خودم طراحی و انتخاب کرده ام.مشتری وقتی با کتابش مواجه می شود ذوق می کند.ناباورانه می پرسد:«واووو این کتاب منه!!».کتاب می شود مثل بیماری که از حالت احتضار درآمده و شفا یافته.
من به این کار می گویم:«کارستان»!
بعضی از پایان نامه های دانشجویی هم که وضعیتش مشخص است.از همان مراحل کپی تحقیقات و جلسه های دفاع سوری.البته چون من اندکی خودشیفتگی دارم این طور فکر می کنم که بخش خلاقانه ی کار پایان نامه های دانشجویی را هم ما انجام می دهیم.یعنی صحافی و طلاکوبی اش را که با اطمینان خاطر می توانم بگویم ؛سوری و کپی برداری نیست و با اصالت است و کار دستانی هنرمند.
دوست ندارم عدد تعیین کنم.دوست دارم کار کنم در تیراژهای بالا ! دوست دارم کتاب های زیادی را از حالت احتضار برهانم.رزق ما در این است،در کتاب و به اعتقاد من ، کسی که رزق اش در کتاب است یعنی سعادتمند است.
*عنوان از تداعی ترانه ای در ذهنم انتخاب شد،نام شاعر و خواننده اش را به خاطر ندارم.