مرا یاری جان شیرین تویی

صدایِ شوخی ها و خنده ها که بالا گرفت؛ یک نفر، خمیازه کشان سرش را از روی میز بُرش بلند کرد و هاج و واج گفت: «چی شده؟ کلاس تموم شده؟» چند ثانیه ای هم طول کشید تا به خودش آمد و فهمید مترِ خیاطی اش نیست.اینجا بخوانید.