پیش تر حکایت های گلستان را جسته گریخته می خواندم. چند روزی ست مثل مقرری روزانه  ام شده. می روم به کنج دنجی می نشینم و گلستان می خوانم.سعدی جهانشمول است. از همان زندگی درویش وارش بر قله ی اعراف صعود کرده. هر چند که  نظرخودش در باره ی اعراف این گونه است: 
«... حوران بهشتی را دوزخ بود اعراف
از دوزخیان پرس که اعراف بهشت است...»
یعنی دقیقا نقطه ی مقابل برخی از دیدگاه ها که اعراف را در جایگاهی بالاتر از جنت می دانند. یعنی همان جهان شمولی.

روح من بیکار است

*عنوان:سهراب

+... روح من در جهت تازه اشیاء جاری ست،روح من بیکار است،قطره های باران را،درز آجرها را می شمارد...

«... دشمن، چه زند 

چو مهربان باشد دوست...» 

*گلستان