دیگه اینکه

شجاع میاد روی انگشتم... 

... 

وقتی قهوه م رو شیرین  میکنم و می خورم یه گرمای تیزی از منافذ پوستم احساس و پشت بندش حالت متعادلی حاصل میشه که از درون رگهام به قلب و ذهنم سرایت پیدا میکنه. بعد شمار نفس هام آروم تر و منظم تر میشه . نظم، باعث میشه به یاد تو بیافتم. یعنی این که شیرینی، گرما، آرامش و نظم من رو به یاد تو میندازه. 

یه نفر پیدا شده که مثل تو، درباره ء یادداشتام میگه:«چقدر قشنگ! واقعا لذت بردم!».